حرف دل - دکتر انوشه و استاد دانشمند (مطالب)

مطالبی که همه با اون درگیر شدیم و یا در آینده درگیر خواهیم شد

حرف دل - دکتر انوشه و استاد دانشمند (مطالب)

مطالبی که همه با اون درگیر شدیم و یا در آینده درگیر خواهیم شد

یادداشت های پیر مرد 86 ساله بعد از مرگ




در پانزده سالگی دریافتم :

که مادران از همه بهتر می دانند و گاهی اوقات پدران بسیار خوب می آموزند.


در بیست سالگی فهمیدم :

کار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت زیاد انجام شود.


در بیست و پنج سالگی دریافتم :

 یک نوزاد یک مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته محروم میکند .


در سی سالگی فهمیدم :

قدرت برای مردان عین جذابیت و جذابیت برای زنان عین قدرت است .


در سی و پنج سالگی فهمیدم  :

آینده چیزی نیست که انسان آن را به ارث ببرد، بلکه چیزیست که خود آن را میسازد.


در چهل سالگی فهمیدم :

که موفقیت یعنی بدست آوردن چیزهایی که دوست دارید اما خوشبختی یعنی دوست داشتن همه چیزهایی که دارید.


در چهل و پنج سالگی دریافتم :

که تنها ده درصد از زندگی چیزیست که برای ما اتفاق می افتد و بیش از نود درصد زندگی ما در واقع واکنش هاییست که ما نسبت به آن وقایع نشان می دهیم .


در پنجاه سالگی فهمیدم :

که تصمیمات کوچک را باید با مغز و تصمیمات بزرگ را باید با قلب گرفت .


در پنجاه و پنج سالگی دریافتم :

که بهترین دوست انسان کتاب و بدترین دشمن انسان پیروی کور کورانه است .


در شصت سالگی پی بردم :

که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمیتوان عشق ورزید .


در هفتاد سالگی فهمیدم :

که دوست واقعی تو کسی است که دستان تو را بگیر اما قلب تو را لمس کند .


در هفتاد و پنج سالگی فهمیدم :

که فرو افتادان در برابر خداوند تنها راه برخاستن در برابر روزگار است .


در هشتاد سالگی فهمیدم :

ماموریت ما در زندگی بی مشکل زیستن نیست با انگیزه زیستن است .


در هشتاد و دوسالگی فهمیدم :

اگر تو از کسی متنفری  در واقع از قسمتی از خودت در او متنفری چرا ؟ چون اساسا چیزی که مربوط به تو نیست نباید افکار تو را به خود مشغول کند .


در هشتاد و پنج سالگی پی بردم :

که به بزرگی آرزوها نباید اندیشید ، به بزرگی آن کسی باید اندیشید که میتواند این آرزوها  را بر آورده کند .


همایش سال نوحال نو


نظرات 1 + ارسال نظر
هادی پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:00

سلام /

سوالاتی در ذهنم بود که که سعی داشت منو به حاشیه ببره وممنونم از اینکه مطالب زیبا و به قول پدر بزرگم / همچون جواهر شما مسیر رو برام روشنتر کرد.
به خدا جواهر هستی .

سخنرانیهای شمارو زماتی که جنوب کار میکرم گوش میدادم


حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوییمو ....

سلام دوست من
این یادداشت ها مال من نیستند من فقط اون هارو مکتوب کردم خوشحالم که مورد پسند شما بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد