ﺭﻓـﺘـﻨـﺖ ...
ﻧـﺒـﻮבنـت ...ﻧــﺎﻣـﺮבﯾـﺖ ...
ﻫـﯿـﭽـڪـבﻭґ ﻧـہ ﺍﺫﯾـﺘــґ ڪـﺮב
ﻧـہ ﻭﺍﺳــґ ﺳﻮﺍﻝ ﺷב
ﻓـﻘـﻂ ﯾـہ ﺑـﻐـﺾ בﺍﺭﻩ ﺧـﻔـــґ ﻣـﯿـڪـﻨـہ
ﭼـہ ﺟـﻮﺭے ﻧـﮕـﺎﺕ ڪﺮב ڪہ ﻣـﻨـﻮ ﺗـﻨـﻬـﺎ ﮔــﺬﺍﺷـﺘــ
ے ...؟!!
ﺭﻓـﺘـﻨـﺖ ...
ﻧـﺒـﻮבنـت ...ﻧــﺎﻣـﺮבﯾـﺖ ...
ﻫـﯿـﭽـڪـבﻭґ ﻧـہ ﺍﺫﯾـﺘــґ ڪـﺮב
ﻧـہ ﻭﺍﺳــґ ﺳﻮﺍﻝ ﺷב
ﻓـﻘـﻂ ﯾـہ ﺑـﻐـﺾ בﺍﺭﻩ ﺧـﻔـــґ ﻣـﯿـڪـﻨـہ
ﭼـہ ﺟـﻮﺭے ﻧـﮕـﺎﺕ ڪﺮב ڪہ ﻣـﻨـﻮ ﺗـﻨـﻬـﺎ ﮔــﺬﺍﺷـﺘــ
ے ...؟!!
بسم الرب المهدی...
بابای خوبم برای امدنت دعای بسیار کردیم و...
و برای نیامدنت کار بسیار...
مارا ببخش...
وقتـــــــ میدونــ ـی هـــ ــمه کَســــ ــت
یــ ـه روزی هـــمه کَــ ــسِ ، کَـس ِ دیگـــ ـه ای
میــــــــــــ ـشه ...........
متــــــ ـرسکـ آنقدر دستـ هایــ ـت را باز نـ ـکن كسی تو را در
آغــ ـــوش نمی گیــ ـرد و به یاد بیاور ایستــ ـادگی همیشه تنهایــ ـی مــی آورد
آخ!!!
کِـــه چِقــدر
دِلـــــمــ مــی ســوزَد
بَـــرای دِلـــــمـ!!!
هـــــــ ــــوایت
دستــــــان سنگینــ ـــی داشتـــــــ ....!!
وقتـــــ ــــی بــه ســــرم زد
فهمیـــــ ـــدم....
یهو میگه : هر جور راحتی عزیزم
دلت میخاد جفت پا بری تو صورتش تا بفهمه چجوری راحتی
من مورچه ای را مسخره می کردم که سال ها عاشق یک تفاله چایی بود...
خودم را فراموش کردم که زمانی عاشق آشغالی بودم که فکر می کردم آدم است...
اون لحظه ای که غرورم رو له کردی و اون لحظه ای که شمع امیدم رو خاموش کردی در حالی که خدا را میدیدی و بنده خدا را نادیده می گرفتی میخواهم بدونم این روزها دست هات را به سوی کدام آسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی....!!!
محبتت رو برای همه تقسیم کن
همه مخلوقات خدا
نه فقط خودت و خانواده ات
اونوقت می فهمی قلب بزرگ یعنی چی
خدایا میدونم صدامو داری میشنوی. میدونم یه وقتی دوسم داشتی میدونم در حقت بد کردم اما ببخشم دلم شکسته کمکم کن .چقدر گناه کردم و بروی خودت نیاوردی چقدر بخشیدیم؟دیگه طاقت ندارم الان که میبینی منو میدونی دارم گریه میکنم . میبینی دلم گرفته !میبینی تهام میبینی دیگه طاقت دعوا ندارم خدایا کمکم کن میخوام برگردم دوستت دارم منو ببخش.
یا حسین من لیاقت اومدن به حرمتو ندارم خیلی وقت بود بخاطرت گریه نکرده بودم خیلی وقت بود تو یادت نبودم. حالا با چه رویی بیام حرمت ؟؟توروخدا ببخشیدم . میخوام عوض شم کمکم کن .
دلم گرفته دلم گرفته دلم گرفته
ولي هيچكس به دردهاي دل من توجهي نداره
هميشه سنگ صبور ديگران بودم
اما هيچكس سنگ صبور من نبود
هميشه ديگران را ميخندونم
ولي هيچكس از گريه هاي پنهاني من خبر ندارد
هرگز نخواستم كسي گريه کند
ولي هيچكس از من نپرسيد چرا گريه ميكني
هميشه ديگران را به زندگي اميدوارکردم
اما كسي نفهميد كه من خود به زندگي اميدي ندارم
دوست نداشتم دوستام دركنارم احساس تنهايي كنن
اما هيچكس ندونست من چقدر تنهام
براي صداي دل عزيزان احترام خاصي قائل بودم
اما كسي صداي بلند شكستن دل مرا نشنيد
هرگز نخواستم از غصهايم برايشان بگويم
اما هميشه گوش شنواي غمهاي ديگران بودم
دل پر درد من ديگر به اين چيزها عادت كرده به فريادهاي خاموش به آرام شكستن به گريه هاي شب هنگام .
و اينگونه ميميرم به ياد عشقم رفيق روزهايه تنهايي
كه من گمان ميكردم ميگويد: دوستت دارم
خسته ام
می شنوی؟؟؟....
خسته ام
او رفتن مرا می خواهد...
گویی نبودن من مرهم تمام زخم های اوست
اما چرا؟؟!!!...
مگر نمی داند زخم های من همه از نبودن اوست
خسته ام...
کمکم کن
کمکم کن به خاطر او تا همیشه از اینجا بروم
می شنوی؟
به خاطر او....
تا همیشه......
وقتي يه بار ازدوست (دخترت يا پسرت)ضربه مي خوري درست
مثل اين مي مونه که با ماشين بهت زده و داغونت کرده ولي وقتي
مي بخشيش درست مثل اين مي مونه که بهش فرصت دادي تا
دنده عقب بگيره و دوباره از روت رد بشه تا مطمئن بشه چيزي ازت
نمونده
این وبلاگ رو میخوام تعطیل کنم و از این به بعد بیاین به این ادرس
از کسی که دوستش داری ساده دست نکش !
شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی
و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن
چون شاید
هیچوقت
هیچ کس
تو رو به اندازه اون دوست نداشته باشه !!
خدا عاشقیم گناه بود
انتخابم اشتباه بود
جرم من تنها تو دنیا
عاشقی با یه نگاه بود
وقتی دیدم و شکستم
پای غصه هاش نشستم
جونمو جلوش گذاشتم
وقتی گفت که خیلی خسته ام
قسم خورد که باهاتم
به خدا سر به هواتم
پای اون قسم نشستم
گفتم که پا به پاتم
قسمم داد که بمونم
تردیدامو بسوزونم
قسم و خوردم و بهم گفت
اونو از خودم بدونم
بعد از اون همه کسم شد
نفسش با نفسم شد
به خدا از همه دنیا تنها داشتنش بسم شد
با غمش گریه میکردم
خندشو زنده میکردم
واسه لحظه های تلخش به خدا گله میکردم
اولا چه مهربون بود
محرمای همزبون بود
اما خیلی زود عوض شد
یه جوری نا مهربون بود
وقتی فهمید که اسیرم
با نبودنش میمیرم
راه آزارم و فهمید
گفت همین روزاست که میرم
این چشمم اشک بود و اون خون
در به در بودم و داغون
میدونم بر نمیگرده
بی دستاش دستام چه سرده
رفتنت واسم مسافر مثه مردن پر درده
قلب من خطا نمیکرد
به کسی جفا نمیکرد
واسه بدترین کسا هم
تنها اونارو رد میکرد
نخواستم این جوری بشه این از بخت بده منه
قد یه دنیا غم دارم اگه نبینمت یه روز
چه طور دلت آومد بری عاشق چشماتم هنوز
فکر نمیکردم که یه روز این طوری تحقیر بشم
به جرم دوست داشتن تو اینجوری تنبیه بشم
دار و ندارم و میدم ولی چشماتو نبند
دار و ندار من تویی به گریه های من نخند
از همه دنیا من فقط دلخوش تو بودم ولی
دلخوشی تو نبودم دوسم نداشتی یه کمی
عاشقان را بی خیالی خوش تر است
به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...
یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.
یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.
یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.
یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.
یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.
یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...
می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.
تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.
توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.
می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...
می خوام تنها باشم...
...................................................................
سلاااااااااااام...خوبین؟؟؟..................
....وااااای...خیلی خوشحالممیدونید که امروز تولدمه دیگه...چقد کادو .
...ببینم کادو که آوردین ...! نه؟؟؟...چی؟نهههه؟....خیلی نامردین...!
..چی؟یعنی چی که نمیدونستید تولدمه؟؟؟...
خوب پس حداقل نظر بزارید که ببخشمتون...!!!...آره اگه نظر بزارین و فقط تبریک بگید هم
میبخشمتون !میخوایم جشن بگیریما...البته اگه میخواین تو جشن تولدم شرکت کنید
باید تشریف بیارین داخل....دمه در که بده!
.....اوووو...بیااا....چه خبره اینجا!!!...خوش اومدین .... خوش اومدین
ما اینجا همه چی داریم از خواننده و رقاص بگیر تا کیک و گل و کادووواینقد خوش میگذره
حالا از کجا شروع کنیم؟؟؟ پایه این برقصیمممممم؟؟؟؟ آره ؟؟؟ ایول...
.........خواننده ها و نوازندگان محترم...آماده...حرکت!!!
اووووووووو...بیا...آها آها...آها آها...
دس دس دس....بیااااااااا...آها آها ... آها آها..
.......................................................
خب حالا یه لحظه همه توجه کنن...میخوایم ازتون پذیرایی کنیم...... ...
بفرمایید اینم کیک....
................................................................................................
1۴ سال پش تو یه روزی که نمیدونم چند شنبه بود و شایدم روز نبود و شب بود ... تو یه بیمارستانی
که میدونم کجا بود به دنیا اومدم...(خوش اومدم)...چقدر زود میگذره...اصلا یادم نمیاد اون روزی رو که
به دنیا اومدم...انگار همین چند ساعت پیش بود...قبل از اینکه ناهار بخورم...(آخه یادم نیست ناهار
چی خوردم)...حالا مهم نیست اینا...مهم اینه که من الان اینجامو دارم واستون پست میزارمو ۱۳ سالم
یه سال پیرتر شدم...1۴مین سال زندگیم شروع شد امیدوارم سال خوبی باشه واسم....
خوب حالا موافقین کادوهارو باز کنیم...البته قبلش باید واسم شعر تولد بخونید....
1 ، 2 ، 3
تولد تولد تولدت مبارک
تولد تولد تولدت مبارک
بیا شمهارو فوت کن
تا صدسال زنده باشی
لبت شادو دلت خوش
چو گل پرخنده باشیییی
مرسییییییی ، خیلی خوب خوندین!
واییییی....خیلی دوستون دارم...
......................................................................................
آخ جون حالا کا...کا...کا...کادوهااااااااااااا(من لکنت ندارما..همنجوری الکی اینجوری مینویسم)
ااااا...پس کادو ها کجان؟؟؟؟...!!!
آها یادم اومد گذاشته بودین اون پایین...خب بریم ببینیم کی چی آورده؟؟....شما هم بیاین
......خدافظ
سلام بر کاتب عشق ...
ای کاش می دانستم اولین کسی که مرا دوست می داشت چه کسی است ؟
ای کاش می دانستم آخرین کسی که مرا دوست می دارد چه کسی است ؟
ای کاش می دانستم اولین کسی که برایم اشک می ریزد چه کسی است ؟
ای کاش می دانستم آخرین کسی که مرا به خاک می سپارد چه کسی است ؟
ای کسانی که برای غسل دادن من حاضر شده اید تا من را به خاک بسپارید
در همان لحظه چشمان من را باز نگهدارید تا همه بدانند چشم در راه مرده ام
تکه پارچه ی سیاهی بجای کفن به رویم بیندازیدتا همه بدانند سیاه بخت بوده ام
پاهایم را از طابوت بیرون بذارید تا مردم ببینند که دنبال خوشبختی بوده ام
و هرگز به آن نرسیده ام و دستهایم را از طابوت بیرون بذارید تا همه بدانند
که دست خالی از این دنیا رفته ام و در آخر تکه یخی را به روی قبرم بذارید
تا به جای مادرم برایم اشک بریزد تا همه بدانند چشم انتظار مانده ام ...
مخصوصا کلاس ما
نظر یادتون نره